تارا خانوم گل منتارا خانوم گل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره
باربد خان قند عسل منباربد خان قند عسل من، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

تارا و باربد عزیزای دل مامان و بابا

مهمونی

سلام به عروسکای نازم حالتون خوبه ؟ بهتون خوش گذشته که؟؟؟؟؟؟؟؟؟ روز پنجشنبه بمناسبت روز دخمل من و خاله نیکی تصمیم گرفتیم یه جشن کوچولو راه بندازیم و این روز ( شب ) رو دور هم باشیم. پنجشنبه شب خاله نیکی و آرشیدا بعلاوه مامان جون و خاله جون اومدن خونه ما.( یه مجلس کاملاً زنونه با حضور باربد خان ). شما سه تا کنار هم عین سه قلوها بودین.(عکساشو حتما میزارم) کلی با همدیگه زدیم و خندیدیم و شادمانی نمودیم به این مناسبت فرخنده شام وکیک و ..... بادکنک و عکس و برف شادی به همراه یه خورده نق و نوق به دلیل خواب آلودگی شما ها. خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییی خوش گذشت. برا من و خاله نیکی تمرین کوچیکی بود واسه جشن تولدتون در کمتر ...
9 مهر 1390

روز دخملا

سلام به جوجه های قشنگم حالتون چطوره ؟ ماشالا به جون خودتون و فضولیهاتون .الان اداره هستم و دلم برا دیدنتون پر میکشه.وقتی صبحا میام اداره اگه بیدار باشین و مارو تو لباس بیرون ببینید بهانه اومدن می گیرین و حتی حاضر نمیشین از بغلمون بیاین بیرون و برین پیش مامان جون.الهی فداتون بشم.برا منم خیلی سخته کاشکی میشد کار اداره رو ببرم خونه یا شما بیاین اداره ولی فعلا امکان نداره دیروز بچه های گلی بودین وقتی از اداره برگشتم تقریبا ساعت 2 شده بود بهتون ناهار دادم بعدش خودمون ناهار خوردیم.شما ها هم که آویزون به میز و صندلی.الهی فدای دخملی بشم.پاشو میزاره رو پایه صندلی خودشو میکشه بالا چونشو می چسبونه به میز با دستای کوچولوش تموم وسایلی که رو میزه...
7 مهر 1390

روزانه هاي من و بچه ها

سلام نازنيناي من حالتون خوبه اون لپاي خوشگلتون رومي بوسم. خيلي اوقات دلم مي خواد محكم بغلتون كنم و فشارتون بدم انقدر كه صداتون در بياد ولي دلم نمياد آخه ممكنه اذيت بشين اين چند روزه از ظهر كه از اداره ميام ديگه همش با هميم تا آخر شب كه بخوابين باهم بازي مي كنيم سرو صدا مي كنيم( شايد يه چند وقت ديگه همسايه ها برن شاكي بشن آخه يه مامان با دو جوجش چقدر بايد سروصدا كنن هاااان) غذا مي خوريم. شما فضولي مي كنين ريخت و پاش مي كنين من جمع مي كنم ديروز با هم ديگه رفتيم تو اتاقتون . كمي دراز كشيدم شما هم كه از خدا خواسته به تخت و كمدتون حمله ور شدين و البته كمد باربد رو تخليه كردين كف اتاق پر شده بود از لباس و پوشك منم دلم نيومد حرفي ...
5 مهر 1390

پائیز اومده

سلام سلام سلام حالتون خوبه روز پائیزیتون بخیر باشه. سه روز تعطیلی تموم شد و امروز اومدم اداره در حالیکه هنوز خوابیده بودین. تو دو روز گذشته به قدرت خدا حتی نگذاشتین برم طرف کامپیوتر چه برسه به اینکه براتون مطلب بنویسم . از صبح تا شب مشغول بودیم.شما مشغول شیطنت من مشغول پاکسازی صحنه جرم شما حضرات جونم براتون بگه روز جمعه ساعت 9 بیدار شدین. اولین روز پائیز برگ ریز رو با حمام رفتن شروع کردین بعدش صبحونه خوردین و مشغول تماشای تلویزیون و بازی شدین. بعدش ما تصمیم به نظافت گرفتیم .در نظر بگیرین دو وروجک ناز تو روروک دنبال جارو یا سیمشو کشیدن یا درجشو کم و زیاد کردن بعدش موقع گردگیری با انگشتای مبارک محل های تمیز شده رو تست کردین که مبادا ج...
3 مهر 1390